لیناروزبه ژورنالیست موفق وګوینده پرافتخار،برای افغانستان
رحمت اله روان رحمت اله روان

بتاریخ ۲۶ اپریل سال جاری به وقت اروپا، از ساعت ۷ـــ۹ شب، از طریق پروگرام «افغانستان در محراق حوادث» که از طریق تلویزیون ” آریانا افغانستان” مربوط به آقای مسکین یار، توسط ویس ناصری( مجری برنامه) از کشور آلمان، در مورد رویداد های روز های هفت وهشت ثور پخش گردید؛ در این برنامه برعلاوه سه تن از مهمانان دیگر،از نطاق مستعد، توانا وچهره شناخته شده ، وطن دوست، و ژورنالیست پرافتخاربرای افغانستان محترمه لینا روز به نیز دعوت بعمل آمده بود

اینکه سه تن دیگر از مهمانان این بر نامه کیها بودند؛ من در مورد معرفی هویت شان ویاهم درمورد بیان و طرز دید شان ضرورتی احساس نمی نما یم. زیرا از شخصیت وطرز دید ایشان اکثریت مطلق مردم افغانستان آگاهی دارند ومیدانند که آنها در تفرقه انداختن ودامن زدن به اختلافات، در بین مردم ستمدیده افغانستان، از شهرت خاص برخوردار میباشند

آنها تلاش مینمودند تا مثل همیشه، بازهم قضایا ی ۳۲ سال گذشته را بصورت یک جانبه ودور ازحقیقت وواقیعت تشریح نموده وعامل تمامی بدبختی هارا،حزب دموکراتیک خلق افغانستان،معرفی نما یند.از جانب دیگر، ازعوامل عمده و اساسی ایکه دربدبختی های افغانستان رول اساسی داشت، چشم پوشی نما یند ومثل همیشه با ذکر ضرب زبانی تکرار شده یعنی خلقی ،پرچمی،کمونست،شوروی و غیره برنامه را به نفع خویش، مثل همیشه ختم نمایند وانتظار داشتند که محترمه لینا روزبه نیز همرای شان همنظر باشد ودور ازحقیقت وواقیعت قضاوت کورکورانه نما ید

ولی زمانیکه نوبت رشته سخن به محترمه لینا روزبه رسید، محترمه روزبه برخلاف توقع وآرزومندی مجری برنامه وسایر مهمانان دعوت شده و برخلاف سخنان آنها، تمامی بدبختی های افغانستان را در ایدیا لوژی افراطیت وعناصرمربوط به بنیاد گرایان، از دوران شاهی تا امروز دانسته وبه جراءت توضیح کردند که عامل بدبختی افغانستان توطیه های عناصر وابسته به بنیاد گرایان بوده که سال ها قبل از هفت ثور سال۱۳۵۷ علیه مردم کشور ما آغاز به فعالیت نموده بودند و فعالیت ایشان تا امروز ادامه دارد

این طرز صحبت و ابراز نظر خلاف میل و خواست آقای ویس ناصری ارایه گردید. حین جریان صحبت خانم لینا روزبه، چند مرتبه تلاش به خرچ داده شد تا موضوع را به میل وعلاقه خویش تغیر دهند ولی خانم لینا روزبه با درایت به صحبت و ابراز نظر خویش ادامه داده، مجری برنامه نتوانست جهت صحبت واقعی وحقیقی او را به نفع خویش تغیردهد.

بالاخره کمی وقت را بهانه قراداد و لین تیلفون شان را قطع نموده ،دوست وفادار خویش را که به گلیم غم مادر عزیز شان نشسته بود، خداوند مغفرت شان کند، زحمت داد وتا آخرین دقایق برنامه برای خود، در برنامه، بدون کمی وقت به شکل زنده در لین تیلفون داشت

به تا ئید صحبت محترمه لینا روز به ؛ نادرست و غیر علمی است که همه چیز را از کودتای هفت ثور آغاز کنیم و این تصور نادرست را اشاعه دهیم که قبل از این کودتا، همه چیز بر وفق مراد ما و مردم ما بوده و ما در یک جامعه فارغ از هر مصیبت و فاجعه می زیستیم. این قدر هست که کودتای هفت ثور، نزدیک ترین رخدادی تاریخی است که در سلسله طویل علیه فجایع موجوده بر این دیار، جایگاه خاص خودش را دارد و پیامدهای آن تا هنوز، سایه مثبت ومنفی اش را بر همه تحولات اجتماعی و سیاسی جامعه ما حفظ کرده است

ولی در عین حال نباید فراموش کرد که کودتای هفت ثور، برآیند و محصول آن تعاملات و سیاست های آزادی ستیزانه ای است ، که چاشنی پراکسیس تاریخی ماست و رژیم های عقب مانده و بریده از مردم، در شکل دهی و جهت بخشی آن نقشی اساسی داشته اند

کودتای هفت ثور یک سنگ آسمانی و ماورای تاریخی نبود و عناصر مولفه آن طی سالیان دراز توانسته بودند، ترکیب یابند. به هیچ وجه نمی شود این کودتا را محصول اراده چند رهبر حزبی و یا افراد نظامی دانست و یا بر اساس توطیه از خارج طرح ریزی شده تحلیل کرد، زیرا اگر زمینه ها و شرایط و ابزار و امکانات درونی و داخلی به نفع آن نمی بود، آن کودتاه هرگز پیروز نمی شد

دموکراسی ظاهر شاهی که بنا بر مصلحت های خانواده حکمران و مصالح گروه حاکم و قسما تحولات منطقه ای شکل گرفته بود، خیلی زود به بن بست رسید و از همین سبب بود که با کودتای ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ توسط سردار محمد داوود، بی هیچ مقاومتی، خاتمه پذیرفت و جایش را به رژیمی سپرد که اسمش جمهوری بود، ولی هیچ یک از مظاهر جمهوری در آن وجود نداشت

نشریات غیر حکومتی احزاب ملی و سازمان های سیاسی غیر حکومتی از حق فعالیت محروم شدند. پارلمان تعطیل شد و رییس دولت که خود را رهبر انقلاب می دانست، از طریق لویه جرگه ای کاملا انتصابی، به خود مشروعیت بخشید. این وضع حتا برای تعداد زیادی از نظامیانی که با داوود خان، مشترکا کودتا کرده بودند، قابل تحمل نبود و همین ها بودند که، در توافق با حزب دموکراتیک خلق علیه داوود خان کودتا کردند

حقیقت این است که کودتاها، فقط در آن اوضاعی شکل می گیرد و به پیروزی می رسد که دولت نتواند پاسخگوی اساسی ترین نیاز ها و مطالبات مردم باشد. کودتای هفت ثور در شرایطی شکل گرفت که استبداد و آزادی کشی و خود کامگی حاکم، مردم افغانستان را به انفعال و بی تفاوتی کشانده بود. از همین سبب مقاومت قابل توجهیی از جانب نظامیان و نیروهای امنیتی نیز صورت نگرفت و سردار با اعضای خانواده و جمع اندکی از یاران وفادارش، فقط از تسلیم شدن در برابر کودتاچیان پرهیز کردند ودست به مقاومت و تیر اندازی کرد

حضور نیرو های تفنگ به دست که لباس های متنوع و شخصی شان معرف مجاهد بودن شان بود، با خوشی و مقداری هم نگرانی در کابل بدرقه گردید. مردم کابل که اکثرا کارمند دولت بودند و بخشی از آنان را زنان تشکیل می دادند نگران این مساله بودند که با آنان چه برخوردی صورت خواهد گرفت.

هرچند مجاهدین در همان روز های اول مسلط شدن بر کشور فرمان عفو عمومی را صادر کردند، ولی با این حال عده زیادی از کارمندان دولتی چه نظامی و چه ملکی به طور مخفی از بین برده شدند و تا امروز مشخص نشد که این افراد را چه کسانی کشتند. حکومت مجاهدین که تا هنوز رییس حکومتش هم وارد کابل نشده بود، با صدور اطلاعیه های مختلف مردم را به آرامش، حاضر شدن به وظیفه و رعایت حجاب توسط زنان دعوت می کرد و از مجاهدین نیز می خواست تا از هرگونه آزار و اذیت مردم و چور و چپاول اموال عمومی امتناع کنند

ولی این اعلامیه ها کمترین ارزشی در نزد افراد رده پایین نداشت و از سوی دیگر به دلیل حضور تنظیم های مختلف که از همدیگر هیچ گونه اطاعاتی نداشتند، کابل تبدیل به چپاول بازار گردید و در ظرف چند روز چیزی در دوایر دولتی برای کار باقی نمانده بود

همزمان با تسلط کامل مجاهدین در افغانستان برخورد های تنظیمی نیز به شدت در گوشه و کنار کشور آغاز گردید.این برخوردها در شهر کابل شدیدتر از هر جای دیگر افغانستان بود، کما این که در بعضی نقاط افغانستان مانند هرات بعد از یک برخورد اولیه قدرت به دست یک تنظیم افتاد، به همین دلیل آرامش نسبی در مناطقی مانند هرات حکمفرما شد. ولی کابل از این قاعده مستثنا بود و جنگ های تنظیمی در شهر کوچکی مانند کابل چنان فاجعه ای را ایجاد کرد که مانندش را تاریخ کمتر به یاد دارد

ده ها هزار باشنده بی گناه کابل به طرز وحشیانه ای کشته شدند. قتل عام های قومی به شکل وحشیانه ای مردم را آماج قرار داد و بیش از نصف شهر کابل به ویرانه ای کامل مبدل گردید. روزانه هزاران راکت بر مناطق مسکونی کابل شلیک گردید و صد ها هزار نفر را این جنگ خانگی آواره دیگر نقاط کشور و خارج از کشور کرد

آنچه به عنوان تاسف آورترین مساله می توان از آن یاد کرد، این است که رویدادهای صورت گرفته در ۳۲ سال گذشته نشان داد که افغان ها همواره قربانی سلیقه افراد و گروه های سیاسی شده اند که احساس می کنند، بر مردم حق حاکمیت دارند. این افراد یا گروه های سیاسی حاکمیت خویش بر مردم و جامعه را نیز به گونه ای اعمال کرده اند که صد درصد مبتنی بر تامین رضایت آنان بوده و هیچ اعتنایی به خواست ها و آرمان های مردم نداشته اند.
بازی های سیاسی در نه سال گذشته نیز ثابت می کند که علی رغم تصریح بر حق حاکمیت مردم در قانون اساسی کشور، علاقه و رغبتی برای تحقق آن در واقعیت رفتاری بخش قابل توجهی از دست اندرکاران قدرت وجود ندارد. موجودیت این ذهنیت، این خطر و نگرانی را به وجود می آورد که گویا جامعه ما هنوز هم در مسیری که از کودتای هفت ثور ۱۳۵۷ در برابر آن گشوده شده، روان است و تغییر رژیم در سال ۱۳۸۰ این حرکت را قطع نکرده است

هرکسی که در طول تاریخ سیاسی افغانستان مرتکب جنایت شده، باید به دادگاه کشانده شود. بدون تامین عدالت ملت مظلومی که قربانی این تجاوزها بوده، هیچ وقتی قانع نمی شوند و این ها این طور احساس می کنند که کسانی که تا دیروز و امروز جنایت کردند، فردا هم به جنایت شان ادامه خواهند داد. کسانی که پس از ۷ ثور و ۸ ثور در هر زمانی که جنایت کرده اند، نیز باید مورد باز پرس قرار بگیرند، اگر مجرم بودند مطابق قانون محکوم شوند و اگر براءتت گرفت زنده گی نوش جان شان. ولی هیچ کس نباید از این مستثنا باشد،پاي


April 29th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات